مدح و مرثیۀ مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
بسم اله است یا عـلـیِ مـستـجـابها در زیـر بــاء آمـده بـابِ جــوابهـا حق نقطهایی ز مدح علی بیشتر نگفت عجـزند در سـتایش آن هم، کتابها در عالمِ ملائکه دلدارشان عـلیست تمثال اوست یوسفِ کنعان خوابها چون کشتیِ نجات در امواج میرسد بیرون شود به نام علی اضطرابها تا گوش و لب به محفل مولا سپردهایم بردیـم از مجـالـسِ ذکـرش ثـوابها آنانکه با بهـشـتِ ولایت غـریـبـهاند پیـش از جـهـنـمانـد دچـار عـذابها وقتی به چشمهای عـلی دل ندادهاند بایـد که گـم شـونـد به راهِ سـرابها آنکس که هست دست خدا، منبرش کجاست؟ لعـنت به دست دوزخـیِ انتـصابها از بوسـتـان سـرخِ امـام غـدیـر بود در دشت غاضریه روان شد گلابها پیش از دمی که سنگ بر آن آشنا زنند از شرمشان زدند به چهـره نقابها گر یک طناب شهر مدینه به دست دید بـردند کـوفـه آل عـلی را طـنـابها |